تاریخ رومانی

مختصری از تاریخ و فرهنگ رومانی رومانی

 تاریخ رومانی

سرزمینی که امروزه بنام رومانی معروف است ابتدا داچیا نامیده می شد. عمده ساکنان آن از منطقه تراچ در یونان بودند که یونانیها آنها را بنام گتای می شناختند. بین سالهای 101 تا 106 میلادی سرزمین داچیا توسط ترایان، امپراطور روم، فتح و تبدیل به یکی از استانهای این امپراطوری شد. در سال 270 میلادی امپراطوری روم نیروهای خود را از داچیا عقب کشید اما تعدادی از رومیها ترجیح دادند در این منطقه بمانند، لذا تحت نفوذ رومیها مردم داچیا زبان لاتین را انتخاب کردند. در طی هزار سال پس از آن این منطقه مورد هجوم هونها، اسلاوها و بلغارها قرار گرفت. اسلاوها در قرن چهارم مسیحیت را به این منطقه آوردند و با اقامت در رومانی و مبادرت به ازدواج با ساکنان داچیا موازنه نژادی قبلی در داچیا را متحول نمودند. بتدریج اسلاوها تبدیل به یک گروه نژادی قوی شده و به ولاحها معروف شدند. در قرن نهم میلادی بلغارها ساختار شرقی مذهب ارتدوکس را در این منطقه رواج دادند.

در سال 1003 میلادی شاه اشتفان اول از مجارستان کنترل خود را براغلب بخشهای ترانسیلوانیا (مناطق مرکزی و شمالغرب فعلی رومانی) اعمال نمود و در قرن 13 مجارستان ساکسونها و قبائلی از آلمانیها را به این منطقه انتقال داد تا نفوذ و کنترل خود بر آنجا را مستحکم نماید. در اواسط قرن 13 تحت فشار مجارها تعداد زیادی از ولاحهای ساکن ترانسیلوانیا به مناطق جنوبی و شرقی کوههای کارپات مهاجرت نموده و در آنجا استان والاچیا و سپس استان ملداویا را ایجاد کردند که توسط شاهان محلی و تحت نفوذ مجارستان و بعضا لهستان اداره می شدند. در قرن 15 عثمانی حمله خود به منطقه والاچیا را آغاز نموده و این ناحیه را تحت کنترل خود درآورد اما این کنترل تا سال 1526 که عثمانی مجارستان را شکست داد غیرمستقیم بوده و تغییری در دین، سرزمین و مدیریت منطقه نداد. در اواخر قرن 16 یکی از حکام محلی والاچیا بنام میخائیل شجاع برعلیه عثمانی قیام نموده و توانست برای مدتی کوتا ه والاچیا، ملداویا و ترانسیلوانیا را متحد نماید. اگرچه این دوران طولی نکشیده و با مرگ میخائیل شجاع در سال 1601 مجددا عثمانیها بر والاچیا و ملداویا و مجارها بر ترانسیلوانیا مسلط شدند اما همین حرکت حاکم مزبور سبب شد زمینه تحرکات بعدی جهت متحد نمودن بخشهای مختلف سرزمین رومانی ایجاد شود.

تاریخ منطقه ملداویای رومانی نیز شبیه والاچیا می باشد. عثمانیها پس از تسلط بر والاچیا، ملداویا را هم تحت کنترل خود درآوردند اما قبل از آن این منطقه تحت نفوذ مجارها و لهستانیها بود. اشتفان بزرگ، یکی از حکام محلی ملداویا، در سالهای 1457 تا 1504 مبارزات سختی را علیه عثمانیها انجام داده و همراه با میخائیل شجاع بعنوان قهرمانان ملی رومانی در تاریخ این کشور معروف شدند. از ابتدای سال 1700 میلادی نفوذ عثمانیهادر منطقه روبه کاهش نهاد و در قرن 18 کاترین بزرگ روسیه، مسکو را حامی تمامی ارتدوکسهای تحت نفوذ عثمانی اعلام و والاچیا و ملداویا را تحت نفوذ خود درآورد.

در پی جنگهای متعدد روسیه و عثمانی ، مسکو امتیازاتی را در خصوص رومانی از ترکها گرفت ، از جمله اینکه طی قرارداد بوکارست (1812) روسیه منطقه باسارابی در ملداوی را به خاک خود ملحق ساخت و در قرارداد آدریانوپل (1829) نیز والاچیا و ملداویا تحت الحمایه روسیه قرار گرفت. از اوایل 1800 جنبشهایی در ملداویا و والاچیا صورت گرفت که مرتبا توسط روسیه و عثمانی سرکوب می شد و نهایتا در قرارداد پاریس (1856) که در پایان جنگهای کریمه میان روسیه و عثمانی به امضا رسید، خرجگزاری ملداویا و والاچیا به عثمانی مورد تاکید قرار گرفت و روسیه هم بسارابی جنوبی را به ملداویابازگرداند. در سال 1857 شوراهای حاکمیت والاچیا و ملداویا رای به اتحاد این دو منطقه دادند که زمینه را برای وحدت آنها با ترانسیلوانیا فراهم نمود. در سال 1878 و در پی جنگ روسیه و عثمانی کنترل 500 ساله عثمانی بر والاچیا و ملداویا خاتمه یافت و در همان سال طی کنفرانس برلین استقلال رومانی به رسمیت شناخته شد، بسارابی جنوبی به روسیه داده شد و در عوض منطقه دوبروجای شمالی از بلغارستان گرفته شد و به خاک رومانی ملحق گردید. در سالهای 1912 و 1913 دو جنگ در بالکان درگرفت که رومانی با ورود به جنگ دوم بالکان منطقه دوبروجای جنوبی را هم از بلغارستان گرفته و بخاک خود افزود. در سال 1914 کارول اول که مدتی بر رومانی حکمفرمائی کرده بود درگذشت و نوه اش فردیناند اول بجای او نشست. در ابتدای جنگ جهانی اول رومانی اعلام بیطرفی کرد اما در آگوست 1916 به متفقین پیوست و پس از پایان جنگ ترانسیلوانیا، بخشی از بنات ومارامورش را از مجارستان، بوکووینا را از اتریش و بسارابی را از روسیه بدست آورد، لذا عملا در پایان جنگ سرزمین جمعیت رومانی دوبرابر شد. در طی سالهای دهه 1920 رومانی از رشد اقتصادی خوبی برخوردار بود و در این دوران رژیم پارلمانی در این کشور استقرار یافت اما اختلافات نژادی، ناشی از نارضایتی مردم سرزمینهایی که به رومانی ملحق شده بود، بی ثباتی سیاسی را در این کشور رقم زد.

بعد از سال 1929 رومانی هم از تبعات بحران اقتصادی جهانی آسیب دید و بیکاری و فقر موجب شکل گیری و رشد سازمانهای فاشیستی شد که عمده ترین آنها سازمان ضدنژادی گارد آهنین بود. در سال 1930 شاه کارول دوم به قدرت رسید و رومانی بتدریج تحت نفوذ آلمان نازی درآمد. در سال 1939 بدنبال امضای قراردادی میان روسیه و آلمان، رومانی بخشی از ترانسیلوانیا را به مجارستان داد، بسارابی و بوکوونیای شمالی را به شوروی واگذار و دوبروجای جنوبی را نیز به بلغارستان داد. در جنگ جهانی دوم رومانی بعنوان متحد آلمان علیه روسیه اعلان جنگ داد. قوای این کشور بسارابی و بوکووینا را تصرف نموده و تاجنوب اکراین هم پیش رفتند اما در جنگهای استالنینگراد در سالهای 1942 و 1943 شکست خوردند که بدنبال آن نیروهای روسیه در سال 1944 وارد رومانی شده و بوکارست را مجبور به تسلیم در مقابل روسیه و اعلام جنگ علیه آلمان نمودند. از آن پس تا زمان بقدرت رسیدن چائوشسکو تحت فشار روسها چپگراها همواره در رومانی برسرقدرت بودند تا اینکه این نفوذ روسیه با روی کارآمدن چائوشسکو و تبعید شاه میهای نهادینه شد. شاه میهای اینک به رومانی بازگشته و بخشی از اموال خود را بازپس گرفته است.

فرهنگ رومانی

فرهنگ رومانی در طول تاریخ تحت تاثیر رومیها، اسلاوها، مجارها و ترکهابوده واشعار ، داستانها، افسانه ها، موسیقی و هنر که مورد نفوذ فراوان فرهنگهای فوق الذکر بوده از جایگاهی قابل توجه در فرهنگ رومانی برخوردار است. ادبیات، هنر و موسیقی رومانی در قرن 19 شکوفائی خاصی را تجربه نمود. اگرچه رومانی تحت تاثیر شدید فرهنگ غرب است اما مشخصه ها و هویت ملی خود را نیز تا حدودی حفظ نموده است. ادبیات این کشور از تاریخی غنی و متنوع برخوردار بوده و در فاصله قرون 15 تا 18 ادبیات ملی عمدتا دارای محتوا و رنگ مذهبی بوده است. در اوایل قرن 18 تاریخ نویسی بصورت عمده ترین مقوله ادبیاتی درآمد و بخش عمده ای از آثار این دوره نیز در خصوص مبدا و تاریخ مردم رومانی بوده است. در سالهای 1914 تا 1918 ادبیات رومانی به حدی از غنا رسید که حتی در تحکیم وحدت ملی کشور نیز موثر واقع شد. میهای امینسکو یکی از ادیبان معروف رومانی در این دوران است که آثار وی تحت تاثیر مکتب هنری رومانتیک آلمانی بود. لوچیان بلاگا، که ضمنا فیلسوف نیز بوده، و تودور آرگزی نیز از معروفترین شعرای این دوره هستند. رمان نویسی نیز در همین دوران اهمیت یافت و میهائیل ساندوآنو بعنوان مهمترین رمان نویس رومانی معروف شد. بین سالهای 1950 تا 1980 در دوران حکومت کمونیستی، ادبیات کشورعمدتا نوعی تفکر رئالیسم سوسیالیستی را با خود داشت.

هنر رومانی نیز مانند ادبیات این کشور در قرن 19 شکوفائی خاصی یافت. تئودور آمان و نیکولایه گریگورسکو از معروفترین نقاشان رومانی در این دوره هستند. کنستانتین برانکوشی، یک رومانیائی الاصل مقیم فرانسه، در این دوران نقشی مهم درمعرفی هنر مدرن و مفاهیم مدرن هنری در رومانی داشت.

کتابخانه ملی رومانی در سال 1955 ایجاد شد واین کتابخانه در کنار کتابخانه آکادمی رومانی که در سال 1867 ایجاد شده و تعدادی از نسخ خطی زبان فارسی نیز در آن نگهداری می شود از جمله مهمترین کتابخانه های کشور هستند. توجه مردم رومانی به کتاب و کتابخوانی قابل توجه است چراکه 97 درصد از مردم باسواد هستند و قریب به 85 درصد از آنها دارای کتابخانه های شخصی در منازل خویش می باشند. درصد جمعیت دارای تحصیلات عالی نیز قابل توجه بوده و توجه آنها به رسانه های گروهی نیز در این منطقه از اروپا، از سوی بسیاری از محافل فرهنگی ، منحصر بفرد توصیف شده است.

  تعاملات فرهنگی میان ایران و رومانی

تماس و تعامل فرهنگی میان دو ملت از سابقه و قدمتی قابل توجه برخوردار و آشنائی مردم رومانی با مفاخر فرهنگی و ادبی کشورمان در بسیاری از موارد تعجب برانگیز و درحدی غیرقابل انتظار است. در طول تاریخ همواره ارتباط نسبتا خوبی میان دوکشور، از لحاظ فرهنگی وجود داشته و آثار زیادی از شعرا و نویسندگان ایرانی از جمله، حکیم عمر خیام، سعدی، فردوسی و حافظ به زبان رومانیایی ترجمه شده که به لحاظ استقبال مردم بعضا چندین بارمورد تجدید چاپ قرار گرفته است.

در دوران صفویه، بین قرون 16 و 17 میلادی، رومانی با ایران، تنها یک کشور فاصله داشت و آن امپراطوری عثمانی بود. روابط دوکشور  درآن دوران صرفنظر از برخی اختلاف نظرات با همسایگان شاهد تحولات مثبت و مقاطع سرشار از صلح و ثبات  بود. تاثیر فراوان و قوی فرهنگ فارسی برفرهنگ و تمدن ترکها در آن زمان کاملا واضح است و عملا سرزمین عثمانی پلی بود برای گسترش فرهنگ و ارزشهای ایرانی بسوی جنوب شرق اروپا. جالب اینکه دمیتریوس کانتمیر، حاکم ملداویا در آثار خود اشعاری از سعدی شیرازی را بعنوان منبع خردمندی نقل کرده است. کانتمیر سعدی را شاعری بزرگ در جهان دانسته و به خوانندگان کتابش توصیه می کند حتما اشعار وی را بخوانند. این نویسنده رومانیائی عملا دانشمندی بود که مدتها در استانبول اقامت داشت و دربارگاه حکام عثمانی نیز از اعتبار خاصی برخوردار بود. وی تحصیلات خود را در استانبول به پایان رسانیده و ضمنا زبانهای فارسی ،عربی و ترکی را نیز فراگرفت، ضمن آنکه با فرهنگ این سه ملت نیز آشناشد. بعدا کانتمیر بعنوان کارشناس تاریخ امپراطوری عثمانی و معنویات و تمدن اسلامی معروف شد. این نویسنده و دانشمند معروف رومانیائی کتب متعددی در زمینه های تاریخ، فلسفه، الهیات، ادبیات، جغرافیا و موسیقی به رشته تحریر درآورده که اکثر آثار وی نیز بعدا به چندین زبان خارجی ترجمه شد. اگر چه او یک مسیحی ارتدوکس بوده اما یکی از کسانی بود که اسلام و فرهنگ اسلامی را  شدیدا تحسین می نمود. در زمان شکوفائی عصر ادبیات و کارهای هنری وی در استانبول بود و به گلستان سعدی دست یافت. اگرچه او نتوانست جامعیت اشعار فارسی را آنطور که می خواست به خوانندگان آثار خود منتقل کند اما تلاش نمود خردمندانه بودن مفاهیم موجود در ادبیات فارسی را به خوانندگان رومانیائی منتقل نماید. وی با دیدگاهی بازبه ارزشهای فارسی می نگریست و ابائی نداشت از اینکه علیرغم تعلق داشتن به مذهبی دیگر از مسلمانان، خصوصا ایرانیان مسلمان با احترام و نیکی یاد کند.

کانتیمیر کتاب ارزشمند دیگری نیز نوشته که در خصوص مطالعات انجام شده در مورد فرهنگ اروپای شرقی در آن زمان منحصر بفرد است. عنوان کتاب مزبور (سیستم دین حضرت محمد “ص”) است که در سال 1722 در سن پطرزبورگ بچاپ رسید. در این کتاب نیز وی فرهنگ فارسی را مورد تمجید قرار داده و در جای جای آن اشعار  سعدی را ذکر می کند. وی در مقدمه کتابش نامه ای را آورده که خطاب به پتروکبیـــر است و درآنجا سعـــدی را یک عالم اخلاق و شاعر برجسته ایرانی توصیف می کند و به ذکر این جمله از سعدی می پردازد که گفته است “ دهقان فراموش شده ای که بر روی زمین خود کشاورزی و تلاش می کند بسیار برای کشور ارزشمندتر از شاهزاده ای است که عمر خود را به بیکاری و بطالت بگذراند.” کانتمیر چون خود عضو آکادمی برلین بود تلاش کرد تا زمینه ترجمه این کتاب به زبان روسی و آلمانی را فراهم کند و موفق هم شد لذا این خود حکایت از تلاش یک دانشمند رومانیائی برای معرفی فرهنگ ایرانی به اروپا داشت.

تماسهای بین ملت ایران و رومانی در زمینه های فرهنگی در طول قرن 20 نیز ادامه یافت و این تماس و همکاری خصوصا در ادبیات نمود عینی تری دارد. گئورگه کانتاکوزینو، یکی از نویسندگان برجسته رومانی و محقق و دانشمند مسائل فرهنگی در سال 1938 کتاب خاطرات سفر خود به خاورمیانه را منتشر کرد که بیش از نیمی از آن مربوط به ایران است. در همین کتاب وی فصلی را نیز به ادبیات، فرهنگ و تمدن غنی ایرانی اختصاص داد. این کتاب را می توان دیوان اشعار و درعین حال کتابی فلسفی دانست. وی، بعنوان مسافر، تنها در پی لذت بردن از طریق چشمهایش نبوده بلکه درصدد یافتن خردورزی مردمان ایران نیز بوده است. او احساس می کند در ایران ایعاد جدیدی از ابدی شدن راه یافته است. با دیدن نوشته ای بر روی پل الله وردی خان در اصفهان به این نتیجه می رسد که “ یک عمر مانند یک روز می گذرد و برخی روزها به اندازه یک عمر طولانی هستند.” وی در اصفهان خود را در احاطه زیبائیهایی می بینید که ساخته دست و ذهن معماران اصیل ایرانی است. علاوه بر آن به این نتیجه می رسد که در ایران همه تمدنها مورد احترام هستند. مسجد جامع اصفهان و زیبائیهای آن باعث می شود کانتاکوزینو بنویسد “ ما غربیها یک چیز را فراموش کرده ایم و آن سهم رنگها در زندگی ماست” به هرحال زیبائی جدید در ایران برای این مسافر رومانیائی تجربه و درسی جدید می شود که بعدا از آن در فلسفه و دین شناسی، معماری و یا هنر و نیز در شناخت مردم و فهم تاریخ استفاده کند. او تنها شیفته ابنیه و آثار قدیمی ایران نمی شود بلکه پارکها، کارگاههای قالیبافی، کارخانه های پارچه بافی و بازارهای شهرهای مختلف ایران نیز باعث تعجب و لذتش می شود. وی شهرها و زیبائیهای ایران را به حقایقی در رومانی مقایسه می کند. در اینجا قسمتی از نوشته های او را نقل می کنیم: “ مازندران نمونه کوچکی از رومانی است با تمامی جذابیتها و زیبائیهای خاص آن، البته با گلهای بیشترو غلات کمتر. همواره تصور کرده ام رومانی شباهتهای زیادی با آسیا دارد. این تصورم در طول سفر به ایران تقویت شد. در اینجا نیز ساختمانها و اشکال مشابه، طرحهای مشابه و رسومات مشابهی یافت می شود. قصد نتیجه گیری ندارم و قضاوت را به دیگران وامی گذارم اما امیدوارم کتاب من روزی با دیدگاهی علمی مورد مطالعه قرار گیرد. برایم جالب است که می بینم هنر پلاستیک ما دارای همانندهای فراوانی در جهان عرب و ایران است. کمک به غنای هنر پلاستیک عمدتا از سوی شرق بوده تاغرب و ظرافت این هنر عمدتا ناشی از مسائل معنوی شرق است. شباهتهای موجود در اینجا با کشورم مرا خوشحال و سرگرم می سازد اما به هیچوجه باعث تعجبم نمی شود.”

به هرحال این تنها نمونه ای از تعاملات فرهنگی دو ملت در طول تاریخ است درحالیکه با تحقیق بیشتر به موارد زیادتری برمی خوریم.امروز ترجمه رباعیات خیام، بوستان و گلستان سعدی و حتی شاهنامه فردوسی به آسانی در دسترس علاقمندان است و دهها کلمه فارسی را می توان در زبان رومانیائی یافت.